سروشاسروشا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره

براي فرزند دلبندم

بدون عنوان

Baby رفتيم بيمارستان جم . سونو انجام دادم . حاملگي داخل رحمه خداروشكر ولي جنين رو نتونست ببينه و جالبتر اينكه سن رو بجاي 6 هفته و 4 روز ، 5 هفته و دو روز اعلام كرد . بايد تا دو هفته صبر كنم  و مجدد سونو انجام بدم .  خدايا بچم تودستاته ...
11 بهمن 1393

بدون عنوان

Baby خدايا برخلاف نيم ساعت پيش كه استرس تنمو به لرزه انداخته بود ، آرومم . خودم رو به خودت ميسپرم . نميدونم يه ساعت پيش بود كي بود كه لكه بيني داشتم . مردم از ترس . رفتم كلينيك محب  اين طرف اونطرف دكتري كه باشه يا وقت بده نديدم . زنگ زدم اتاق زايمان جم  گفت خونسرد باش و ماشين بگير بيا . به اميم زنگ زدم تو رهه . سرچ كردم  يا چيزي نيست يا  خطر سقط يا حاملگي خارج رحم خدايا راضيم به رضاي تو ميام نتيجه رو بنويسم 15/07/93   ساعت 11:20 ...
11 بهمن 1393

بدون عنوان

Baby كوچولوي مامان الان اندازه ي يه تمشكه . حالم خوبه خداروشكر . فقط مدتيه كمر درد دارم . بايد برنامه ي استخر رو شروع كنم . امروز يه كم سرچ اسم كردم دخترونه : شارمين يا شارمينا – ساتين – سوري – سوگند پسرونه هم نيتم  علي يا امير بود ( شب قدر به دلم افتاد) . ندا ميگه علي اسم پسر منه خدايا بچم رو به تو ميسپرم . بهترينها نصيبمون بشه . 14/07/93 ...
11 بهمن 1393

بدون عنوان

چند روزي بود كه بازيهاي آسيايي رو داشتيم  . خونه مامان اينا جو تماشاي مسابقات ورزشي داغه . دور هم نگاه ميكرديم . مسابقات رزمي و كشتي كه بود سروشا طرفدار كسي ميشد كه لباس آبي به تن داره  و ميگفت بابا اميم . بعد هم تشويق ميكرد. اكثرا هم چيزايي كه مي ميگفتيم رو هم به كار ميبرد : بزن . زود باش و ...   از جلوي زمين فوتبال كه رد ميشيم ميگه : من لباس آبي بپوشم برم توپ بازي به احتمال زياد بچم استقلالي ميشه بدون هيچ نوع جهت دهي   عزيز دلم خيلي احساساتيه . تا منو ناراحت يا يه كم دمق  ميبينه مياد صورتمو تو دستاي ناز كوچولوش ميگيره ، تو چشام با نگاهي مهربون خيره ميشه  و ميگه  خوبي ؟ ناراحت نباااش . بعد ه...
11 بهمن 1393

بدون عنوان

Baby اين هفته نمايشگاه ايران پلاست بود و كللللي سرم شلوغ بود . امروز اومدم بنويسم راجع به ني ني كوچولوم . دكتر اميني تا 28 مهر نيست متاسفانه . منم امروز مولتي ويتامين pregnacare گرفتم و اسيد فوليك . عزيز من الان تو هفته ي 6 هست  - سن بارداري از اول روز آخرين پريودي محاسبه ميشه درست مثل سروشا . آره جوجوي من 6 هفته ست (در واقع تو هفته 4) . و داره چشم و گوش نفس نيم سانتي من داره شكل ميگيره . بوسسسس ديشب خواب ديدم دارم زايمان ميكنم . دكتر اميني كوچولو رو داره مياره . ازش ميپرسم دختره يا پسر . ميگه دختره اسمشو بزار تارا ! .  موقع سروشا دكتر گفته بود اسمشو بزار گيسو . احتمالا اين ني ني چشاي خوشگلي داشته . ...
11 بهمن 1393

بدون عنوان

تلفن زدم خونه مامان . سروشا گوشي رو برميداره ميگه : بفرماييد . ميگم سلاااام . منم مامان ليلا ميگه : گفتم بفرماييد ديگه   اميم تو راه دو تا بستني خريد . سروشا مشغول خوردن شد . بستني ليواني . ميگم مامان يه قاشق بزار دهنم . يه قاشق بزرگ بستني برميداره ميزاره دهن خودش . ميگم مامان من چي ؟ خيلي خونسرد ميگه بابا برات خريده بعد با لحن گرم تري گفت "باز كن بخور " من تورو بخورم خب
11 بهمن 1393

بدون عنوان

ديروز كلي با سروشا خمير بازي كرديم . ميوه درست كرديم . بشقاب درست كرديم . با پازلاي مكعبي جديدش بازي كرديم . من كفدستم رو مياوردم سروشا 8 تا مكعب رو ميچيد رو دستم . خيلي خندش ميگرفت ولي موقع گذاشتن مكعب بعدي سريع خندش رو جمع ميكرد و قيافه جدي به خودش ميگرفت تا درست بزاره دوباره بعدش ميخنديد . قربون خنديدنت . امروز دو تا بسته ي زاپاس خمير بازي براي سروشا خريدم  هه هه 1/7/93
11 بهمن 1393

بدون عنوان

Baby   ديروز خودم به يه عصرونه تو پاساژ قائم دعوت كردم . يه عصرونه دو نفره من و ني ني . 1/7/93 ...
11 بهمن 1393