تو شركت
سروشا رو براي چندمين بار آوردم شركت . در واقع تو سه چهار ماه اخير سه بار آوردمش
ديروز دوشنبه مامانم در گير اسباب كشي از ط2 به 3 بود منم سروشا رو با خودم اوردم شركت
سروشا هم خيلي دوست داره . وقتي مياد با همه سرگرمه پيش يكي نقاشي ميكشه با يكي خونه بازي ميكنه با يه همكار ديگه كلي صحبت ميكنه . خلاصه كللللي شيطنت ميكنه و سرگرمه .
ديروز فكر كنم فقط يه دو ساعتي راجع به كاشي و كار بانكي و خريد و فروش و تركيب بندي رنگ كاشيا صحبت كرد با همون لفظ قلم حرف زدناي هميشگي و كلمات آنچناني
كاشي صورتي غمگين رو ديوارتون ميشينه .
من طاحي ميكنم ميزارم تو سايت صبر كنين بارگذاري كنم .
من پرداخت ميكنم شما مدارك ميخواين ؟
سياه كنار صورتي شاد فوق العاده ميشه .
و....
صبح اول صبح تو راه بستني خواست و به جاي صبحانه بستني داشت ميخورد كه يكي از همكارا بهش گفت به منم بستني بده من بستني دوست دارم .
سروشا گفت نميشه آخه من سرماخورده ام ! بلا
يا بهش گفتن لاكت خيلي خوشگله اين دفعه اومدي لاكت رو براي من بيار.
سروشا جواب داد سر كار لاك ممنوعه !
خلاصه دختري كم سر كار نميزاشت مارو
كلي هم تو راهرو و سالنا بدو بدو كرد . هي ميرفت هي ميومد