سروشاسروشا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 23 روز سن داره

براي فرزند دلبندم

بدون عنوان

1395/12/10 10:18
نویسنده : ليلا
215 بازدید
اشتراک گذاری

سروشا و آشپزي :

سروشا به شددت به آشپزي علاقه داره و كاملا هم استعدادش رو داره

مواد رو خيلي باسليقه خرد ميكنه . به زمانبندي اضافه كردن مواد توجه داره و رعايت ميكنه . بالاسر غذا مي ايسته و غفلت نميكنه خنده . جونم دخترم سوالاي خوبي ميپرسه مثلا مامان اينو لازم نداره ؟  اينو بريزيم چي ميشه ؟ به نظرم اين رو هم بريزيم . چقدر ؟

تا حالا املت درست كرده 

پيتزا درست كرده

شيريني كشمشي كه يكبار با مواد و اندازه ها و كلا همه كارش رو خودش انجام داد  مزه عااالي شده بود . يادمه تخم مرغ نداشتيم بجاش تخم بلدرچين شكونده بود

پن كيك كه خودش همه كارش رو كرد فقط من روغن رو براش داغ كردم كه زياد خوب نشد و خودش هم از مزه ش ايراد گرفت  

كلا سروشا جونم باعث شده ميل من به آشپزي بيشتر بشه

 

تازگي خانوم خانوما عصباني ميشه مارو با اسم كوچيك صدا ميكنه .

مثلا از بابام عصبانيه ميگه : سهراب آخه من چي بگم ؟ . سهراب اعصاب منو خورد ميكنه

يا ميگه :  اببراهيييييم

 

بعد تولد 5 سالگيش براش تبلت گرفتم كه خودش كللي بازي دانلود كرده  و مشغوله

 

تا يكماه اخير مدام پيرهن تنش بود  امسال يكبار سرماخورد كه اين اواخر بود بعد اون به بلوز شلوار عادت كرده . دخملي وقتي بلوز شلوار ميپوشه قد بلندتر و بزرگتر به چشم مياد .

قربون قد و بالاش . قربون اون موهاي نازش كه الان كلللي بلند شده . قربون اون زبونش با حرف زدناي عاااااليش

 

حرفاش الان به ذهنم نمياد . 

سروشا : من عاااشق پرستار شدنم  . ميخوام پرستار بچه ها بشم . ميگم خوب الان از آوينا مراقبت كن . ميگه نه  پرستاري شغلم باشه .

يه روز كلي ناراحت بود كه منو شركت نميبري . ميگفت : آخه مامان پس كي كار ياد بگيرم منو كه شركت نميبري . ميخواي هيچ پولي نداشته باشم  شغل نداشته باشم .

وقتي خيلي عصباني ميشم و در ادامش اگه غر بزنم  سروشا ميگه : مامان ما خانواده ايم . كسي مقصر نيست .  نبايد بد حرف بزنيم بايد مهربون باشيم . كافيه متفکر  .  و من ساكت ميشم

سروشا :  مامان دايي بهم احترام نميزاره . همش حرف خودش رو ميزنه . منم نظر دارم .منم عضو خانواده ام

 

قربون صدقه رفتنش هم براي آوينا ديدن داره . دلم ضغف ميره . صداي ظريفش رو ظريف تر ميكنه و ميگه : قلبونت برم من    عزيز دلم  عشقم   جون دلم  كوچولو  ...

عاشق ازدواج كردن  مراسم عروسي و مادر شدنه

قر و فرش هم ادامه داره  عزيز . كفش عروسيم داغون شده اينقدر كه پاشه .

دختر ظريف و ناز من بوس

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)