سروشاسروشا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 26 روز سن داره

براي فرزند دلبندم

بدون عنوان

1396/5/11 9:00
نویسنده : ليلا
174 بازدید
اشتراک گذاری

عشقم سروشا .

سروشا دو جلسه است كه اسكيت ميره به اصرار خودش اسمش رو نوشتيم و علاقه نشون داده .

از عيد به بعد هم كه مهد جديد ميرن دو تا خواهرا . حس خوبيه كه  دو تاشون رو يه جا ميبريم و برميگردونيم . بعداز ظهر كه همديگرو ميبينن آوينا خيلي ابراز دلتنگي ميكنه براي خواهرش .

تو تنقلاتي كه هرازگاهي ميخريم گزينه اول آوينا بستني و گزينه اول سروشا پفيلا گوجه اي و بعد زرين گندمكه .

تابستونه و سروشا ميتونه مطابق ميلش هميييشه پيراهن بپوشه .

روز دختر براشون وسايل نقاشي خريدم كه خيلي خوششون اومد . و صاحب آويز مينا كاري خوش رنگ شدن كه عاشقشونم .

كلاساي مهد تو تابستون تنوع بيشتري داره و سروشا علاقه مندتره به مهد رفتن . وقتي ليست كلاسا رو براي انتخاب براش ميخوندم اولويتهاش اينا بود : آشپزي. تئاتر عروسكي . نقاشي روي سفال و سنگ . باغباني . شنا

كه در نهايت داره پكيج آشپزي،نقاشي ،سفال و دوخت  ميره و imath و شاهنامه خواني و تئاتر عروسكي و مهارتهاي زندگي .

شنا برنامه مهد جور نشد و اسكيت رو هم كه تازه داره ميره .

ديروز آوينا رو براي سوختگي پاش برديم پيش دكتر . آخر صحبتمون صحبت رو بردم طرف تنبلي كردن سروشا تو دستشويي رفتن كه دكتر هم خيلي خوب راجع به اين موضوع با سروشا صحبت كرد. خداحافظي كرديم از مطب دكتر بيايم بيرون سروشا پرسيد: مامان شوهر عمه يعني چي ؟     خندم گرفته بود گفتم به حرفاي خانوم دكتر گوش دادي ؟

 

دخترم بزرگ تر و ماه تر ميشه و همچنان خاصصصه

پسندها (2)

نظرات (0)