جشن شكوفه ها
سروشا اصلا اهل كنايه زدن و مسخره كردن نيست بهمين خاطر حرفي كه ديروز بهم زد برام خيلي با مزه بود :
آورده بودمش شركت داشتيم با هم راه ميرفتيم پاي من گير كرد به يه لبه و يه كوچولو تعادلم رو از دست دادم برگشت به من گفت : مامان چند سالته
ديشب داشتم آوينارو ميخوابوندم طبق معمول با ناخن من بازي ميكرد طولاني شده بود و منم كلافه شدم آوينا بسه انگشتم خسته شد سروشا گفت : مامان خب ديگه دستتو بهش نده ! گفتم : دلم نمياد گفت : تو خودت رييس بدن خودتي
و اممممما خبر مهم اينكه ديروز سروشا جشن شكوفه ها داشت و دخترم كلاس اولي شد اي جانم . گروه زرد كلاس سركارخانوم بقايي
عزيز دلم بزرگ شده و چقققدر خانوم و فهميده
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی