بدون عنوان
خانوم خانوما نه تنها از پوشك جدا نشده بلكه براي تعويض بخصوص شستن ببخشيد پي پي مقاومت بسيار ميكند .
ميگم سروشا پي پي كردي بيا بريم بشورمت . ميگه : نه بزار بسوزم . ( يعني راضيه پاش بسوزه ولي تميزش نكنم)
آخر هفته رفته بوديم خونه مريم (يكي از دوستام ) همه دور هم جمع بوديم . دست مريم گلي درد نكنه . بچه ها سروشا و سينا و سپهر بودن . سروشا با سينا بيشتر جور شده بود (فكر كنم چون سپهر جوش داشت دخملي ازش دوري ميكرد البته بعدا فهميديم كه زرد ز-خم گرفته بچه . غريزه سروشا مراقبش بوده گويا كه دوري كنه) .
سحر رو به سروشا نشون ميدم ميگم ببين سحر جون تو شكمش ني ني داره . سروشا يه مكثي كرد بعد لباسشو زد بالا شكمشو نشون داد گفت : منم دوست دارم ني ني بره تو شكمم . دوبار بچم اينو تكرار كرد . الهي فداي اون احساساتت . فداي حس مادريت . فداي اون ني ني تو بشم من .
اون روز به سروشا خيلي خوش گذشت (هميشه ميگم خوش گذشت آخه خدارو شكر سروشا هم اجتماعيه هم از نظر روحي رواني سلامته . هم خوش ميگذرونه هم مراقب خودشه . هوراااااا) . قبل رفتنمون من كمي نگران بودم كه بچه ها پسرن با دختر من خاله بازي نميكنن . لازم به ذكره كه تو كولهي سروشا سرويس چاي خوريش رو گذاشتم با دو كتاب كوچيك و خرسي آبي . اونجا كه رفتيم ديدم خاله بازي پسرا از دخترا حرفه اي تره فقط بعضي ظرافتا رو رعايت نميكنن . مثلا چاي رو با قورب بهت تعارف ميكردن . خلاصه با هم كلي بازي كردن . انواع و اقسام بازي . دختركم كلي رقصيد و تازه ديگران رو هم دعوت به رقص ميكرد . جنب و جوشاشون جيغ زدنا و خنديدناشون . كلي كيف كردم به عنوان يه مادر . تازه دخملي من اصلا گريه نكرد اذيتم نكرد براي بعضي شيطنتاش هم ميومد ازم اجازه ميگرفت ( مريمي بايد ببخشه كه كلي اذيت و خسته شد ) . تنها مورد منفيش اين بود كه سروشا كلللي شكلات خورد .
تا صداي زنگ در ميومد بچم با كلي خوشحالي ميگفت زنگ زدن .
قهر و آشتي اين بچه ها كلي ديدن داشت .
در پايان از دختر گلم كه هميشه باعث افتخار و سربلندي من و باباست تشكر ميكنم . شيطنتات هم روي جفت چشام عزيزم .
آرزو ميكنم هميشه خوش و سلامت باشي .
01/06/93