6 سالگي
صبح ها آوينا با بابا ميره مهد . بعد اونا من و سروشا حاضر ميشيم و سروشا سوار سرويس ميشه ميره مدرسه و منم ميرم شركت
دخترم تو مدرسه جاافتاده . مربياش الهام و هدي جون رو دوست داره و همين طور همكلاسياش رو .
تولد امسال سروشا امسال 4 نفره بود . براي همين براي مدرسه سفارش كيك السايي دادم كه خداروشكر خيلي خوب شد و همين طور براي هم كلاسياش گيفت تهيه كردم و يه تولد خيلي خوب عليرغم مريضي سروشا تو كلاسشون برگزار شد .
وقتي صبحهاخودش لباساشو مي پوشه و آماده رفتن ميشه حس خيلي خوبي دارم .
قربون صدقه رفتن سروشا براي خواهرش خيلي زيباست .
خوردني من . قشنگ من . عزيز من . بغلم كن . بوسم كن . بگو دوست دارم . جوووونم . ني ني من . توپولووو و ...
دوستت دارم خانوم 6 ساله من
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی