دختر 5 ماهه ما
آآآ....
از کجا شروع کنم بعد این همه مدت ؟
الان سروشا روی پام نشسته و من دارم سعی میکنم که بنویسم .
سروشا نزدیک ٥ ماهشه . دخترم خییلی ماهه .
حالا به تدریج مطالبی که تو دفترم یادداشت کردم رو میارم اینجا .
سروشا تازه میوه خورده . باباش بهش آب طالبی داده . کوچولوم یه کم یوبس شده . بخاطر غذای کمکی که مدتیه شروع کردیم .
پریروز از سفر برگشتیم . اول تنکابن و بعد شهر بابا
همه چی عالی بود . این دومین سفر سروشا بود .
اول از همه بردیمش لب آب . از صدای موجا کمی میترسید . پاش رو هم به آب زدیم . خوشگلم معذب شده بود و پاهاش رو سیخ کرده بود . مثل اینکه فعلا مثل حمام !!!! دریا رو دوست نداره .
براش خرید هم کردیم . یه بادبادک کوچولو خوشگل . جامدادی فانتزی و آلبوم کودک .
خوردن هندوانه هم تو شمال استارت خورد .
بعد تنکابن رفتیم شهر بابا که عروسی داشتیم . دخترم اونجا تیپ زده بود ولی سروصدا اذیتش کرد و در نهایت هم بچم سرما خورد .
تو این دو روز حسابی بهش شیر دادم و خوابوندمش . و روزی ٣ بار خیلی کم در حد نوک انگشتم بهش عسل دادم که به نظرم خیلی مفید بود .
برم که بی تابی میکنه .