نه ماه و سه هفتگي
تاتي تاتي
سروشا خيييلي دوست داره راه بره . پامونو ميگيره و محكم ميايسته و اصلا حاضر نيست بشينه بببببااااايد راهش ببريم . به مبلا كه ميرسيم راهشو كج ميكنه كه مبادا اونجا تكيه ش بديم و راهش نبريم .
فداي اون قدمهات مااادر
اشاره
فداي اون دستت بشم . دست كوچولو خوشگل تپليت . چهارشنبه خونه مامان اينا تو هال بوديم تلويزيون هم برنامه عمو پورنگ رو نشون ميداد سروشا هم طبق علاقه جديدش كه هي ميره رو پله ميشينه و پاهش رو اويزون ميكنه و ميزاره رو زمين همين وطري رو منبر نشسته بود كه ديدم مدل نقاشي باستاني يوناني ( كه فكر كنم دست خدا و دست انسان هست و انگشت اشارشون رو به هم زدن ) به سمت تلويزيون اشاره ميكنه و مدل خودش باهامون حرف ميزنه . از طرز حرف زدنش مطمئن شدم داره اشاره ميكنه . بال دراوردم . دخترم داره بزرگ ميشه . چند دفعه ديگه هم تكرار شد . خلاصه از چهارشنبه دخترم داره اشاره ميكنه .
بازي
ديشب وقتي سروشا رو پيش بابايي گذاشتم تا كاراي آشپزخونه رو انجام بدم ، ديدم بابايي داره براش تاپ تاپ خمير ... ميخونه . بعد بابايي صدام زد وقتي رفتم پيش عزيزام ديدم بابايي رو تخت دراز كشيده و سروشا رو نشونده رو شكمش بعد با دستاش ميزنه پشت دخملي و ميخونه
تاپ تاپ خمير
شيشه پر پنير
دست كي بالا ؟
و سروشا دست خوشگلشو ميبره بالا و با شگفتي مارو نگاه ميكنه تا ببينه چه عكس العملي نشون ميديم .
كلي ذوق كرديم و تشويقش كرديم .
چند دفعه هم تا بابا ميگفت تاپ تاپ دستشو بالا ميبرد كه من بازم ذوق ميكردم ولي بابايي دستشو نگه ميداشت تا بالا نبره و ئشعر تموم بشه
فدددات بششششششششششششششششششم