بدون عنوان
Baby
يه حس عجيبي دارم . حس سر خوشي ، يه كم ترس . واي حس هاي عجيبي دارم . به احتمال زياد باردارم . گرچه تصميم داشتيم . تير ماه بعد كلللي دو دلي تصميم گرفتم بخصوص شب قدر دل يك دله شد . حدود دو ماه به تغذيمون توجه كرديم .
جمعه بايد پريود ميشدم كه نشدم . دلم نميخواد تست بارداري بگيرم . ميدونم باردارم . ني ني من پنج شنبه يا جمعه مال ما شد . مثل سروشا كه 18-19 فروردين 90 و دقيقا پنج شنبه –جمعه قدم رو چشماي ما گذاشت .
آخرين پريودي من 28-31 مرداد بود و 13 – 14 شهريور تو اولين اقدام باردار شدم .
با وجود آگاهي و تصميمي كه داشتم بازم خيلي هيجان دارم . اشك چشامو پر كرده . بغض گلومو گرفته . عزيزم اومدنت رو تبريك ميكم . هميشه تحت عنايت خداوند باشي عزيز دلم .
خدايا ممنون . خدايا شكر . به فال نيك ميگيرم در اولين اقدام باردار شدنم رو بعد اون صحبت هايي كه شب قدر داشتيم . خدايا دلم رو محكم كن ترس رو ازم دور كن . ترس از نتونستنم مادر كافي نبودنم . آينده ي بچه هام . خدايا به تو تكيه ميكنم
29/06/93