سروشاسروشا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره

براي فرزند دلبندم

كيش

1393/12/4 10:07
نویسنده : ليلا
552 بازدید
اشتراک گذاری

از سفر كيش ننوشتم . از14 تا 17 بهمن حدود 3 شب كيش بوديم . هوا كه عااالي .

سروشا بيش از حد تصور از اين سفر بهره برد . كلي كيف كرد  تو اين سفر بخصوص كه ميتونست لخ لخي باشه .

دريا ، هواي خوب ، آرامش ، تفريحات و فروشگاهها و در صدر همه طبيعت عالي از ياد نميره .

سروشا يا مشغول آواز و شعر خوندن بود ( سروده هاش بيشتر شده بود ) يا رقصيدن .

شبي كه جنگ شبانه رفتيم قبل شروع برنامه موزيك پخش ميشد و ما هم رديف سوم بوديم كه سروشا گفت ميخوام برم پايين . تو تاريكي كمكش كردم از لاي صندليا رد شد. ديديم رفت طرف سن  ! ولي بالا نرفت همون جلو مشغول رقصيدن شد . تو حال خودش بود كاملا و مردم هم محو سروشا . 

از پياده رويا هممون لذت ميبرديم بخصوص سروشا . همراه خوبي تو خريد بود البته فقط هايپر ماركت برديمش و يه كوچولو مركز خريد كه دو بار هم از همونجا براش بادكنك  باب اسفنجي و انگري برد گرفتيم كه كلي دوسشون داشت .

لب دريا هم كه جاي خود داره با آب زلالي كه داره كيه كه لذت نبره . اميم و سروشا كلي آب بازي كردن . سروشا دستمو ميگرفت ميبرد تو آب ميگفت نترس . ترس نداره .

كلي هم دنبال پرنده ها ميكرد و دنبالشون ميدويد.

پارك پرندگان و شو دلفين ها هم خوب بود .

پرواز ها هم خوب بود و سروشا اذيت نشد فقط براي رفت موقع نشستن يه كم گوش درد گرفت .

يه چيز جالب اينكه موقعي كه به گلا ميرسيد ميرفت باهاشون بازي ميكرد و بهمون ميگفت ازم عكس بگير .

تو اسكله هم اينقدر كه به مرغاي دريايي بيسكويت داد كه نگووووو

اونجا سروشا خواب خوبي داشت يعني وقتي چشاش بسته ميشد حتي صداش ميكرديم هم بيدار نميشد ولي غذاش كم بود .

به اتاقمون تو هتل ميگفت اتاق آقا .  بريم اتاق آقا .

اگه هر سال بشه رفت عااليه چون كمر زمستون  شكسته ميشه .

 

پسندها (1)

نظرات (0)