دختر توانمندم
دخترم تو سال جديد بزرگتر شده خانوم شده شيطونتر شده .
عزيز دلم تو سال 92 سالم تر قبراقتر و شادتر باشي و كلللللي چيز جديد ياد بگيريب . رشدت تو همه موارد عالي باشه .
كللي لغت جديد ادا ميكنه . تا اونجا كه يادمه :
ن′خوا : نميخوام يا نميخورم . فداي نخوا گفتنت
ناي : تلويزيون رو روشن كن يا كانالش رو عوض كن تا موزيك بياد
ماني : ماماني
عين′ : عينك
دالي : دالي
مو : موز
ماهي
آب
م’ مخ : تخم مرغ
نا : نان
بخ : بغل
پخا : پرتغال
آب باي : آب بازي
گوش
چش : چشم
مو
پا
دست
18 تا . بقيه شو بعدا مينويسم .
مدتيه يعني دو روزه مشغول تعويض و خريد خونه جديد هستيم. ديشب برديمش بنگاه و ديدن خونه ها . پدرم درومد ولي بچم كلي كيف كرد گاهي هم شكايت داشت كه چرا نميزاريم همش بدو بدو كنه و تو خيابون راه بره .بچه هم كه ميديد گل از گلش شكفته ميشد . آها يه لغت ديگه هم ميگه اونم درخ ( درخت ) آروم دست به بوته ها ميزد و ميگفت درخ . عزيز دلم كلي مستقل و شجاعه . از ما كلي فاصله ميگرفت و واسه خودش قدم ميزد . ماماني بزرگ شدي زياد ازمون فاصله نگيري دل مامان بابا ميگيره .