سروشاسروشا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره

براي فرزند دلبندم

خوابيدن جدا از مامان و بابا

1391/12/23 11:35
نویسنده : ليلا
204 بازدید
اشتراک گذاری

 از چهارشنبه 16 اسفند سروشا رو بردم توي اتاقش و توي تختش ميخوابونم . ( حدود 14.5 ماهگي)

كوچولوي ما قبل اينكار دو بار از تخت افتاد براي همين مصمم شديم تو اتاق خودش بخوابه . خييييلي غلت ميخوره موقع خواب . تخت دو نفره كمشه چه برسه تخت خودش .

من  و بابا هم پايين تختش ميخوابيم . البته فعلا . تا خوابش عميق تر و طولاني تر بشه . ديشب خيلي بيدار شد و سر ساعت بيدار ميشد . دقيقا ده بار . صبح از خستگي اخلاقم بد شده بود .

فرض كن 6 صبح بيدار شي ساعت 8 شركت باشي تاااا 2:40 بعد ساعت 4:15 بري خونه دنبال سروشا . سرويس دادن به دختر گلي بعد منزل و كار خونه و اشپزخونه . اگر هم رسيدم كاراي شخصي واجب خودم . بعد هلاك شده بخوام ببخوابم البته بعد از خوابوندن سروشاي شيطون . چه خوابي ؟ وقتي تا چشات سنگين ميشه و خوابت ميخواد عميق بشه صداي سروشا بيدارت كنه بعد بغلش كني شير بدي و دوباره اروم بخوابونيش يه خرده بالا سرش بمونم تا مطمئن شم خوابه و برم دراز بكشم . واي چه كيفي داره وقتي سرمو رو بالش ميزارم . صبح كه ميشه يا سروشا با نق زدن بيدارم ميكنه يا همسري براي بلند شدن بيدارم ميكنه و اين تكرار ميشه و تكرار . آِِِِِيييي . دلم سبك شد .

 

قربون اون پاي كپليت بشم ، موقعي كه خوابي از لاي نرده تخت بيرون ميزاري . بوس بوس . توي اوج خستگي و خواب الودگي نيمه شب وقتي اين منظره رو ميبينم دلم غنج ميره .

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)