سروشاسروشا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره

براي فرزند دلبندم

قشنگ من

1391/12/15 10:55
نویسنده : ليلا
220 بازدید
اشتراک گذاری

كلمه جديد :

آبه : آب

جالبه كه اصلا بهش آبه نگفتم بهش ميگفتم آب ولي خودش اينجوري تلفظ ميكنه .

 

 

خريد عيد سروشا رو هم انجام داديم . جمعه با بابايي رفتيم و براش يه سارافون قهوه اي با دامن چين چيني كه گلاي زرد و خطاي ارغواني داره خريديم . يه گل صورتي خوشرنگ هم رو سينشه . جوراب شلواري قه وه اي و زير سارافوني صورتي ملايم و كفش قهوه اي كه بايد امروز برم عوضش كنم بزرگتر بگيرم . قدش همينم بزرگه ولي پنجه كپلي سروشا توش راحت نميره . يه دست لباس ياسي صورتي خوشگل كه يه شلوارك خوشگل داره هم خريدم .

 

سروشا گلي لپاي مامان رو محكم ميگيره و سر مامان رو تكون ميده و با اي اتي مامانش كلي ميخنده .

 

اين اواز خوندنش كه فقط توش ميگه : منم منم منم  منم    مارو ميكشه از خنده .    عزيز دلم .

 

سروشا با بيرون ريختن لباسا از كشوش همچنان كيف ميكنه .  كتاب خوندناش تازگي بيشتر شده .

كتابش رو بر ميداره ميره رو ميز پذيرايي ميشينه و مشغول خوندن ميشه . اين كار خيلي سرگرمش ميكنه . بخصوص كتاب شعر ماه تولد و كتاب ميوه ها .

 

ماه تولد تو كدوم ماه قشنگه ؟     لباسي كه طبيعت تنش كرده چه رنگه ؟

اتل متل عزيز من    تو كي بدنيا اومدي

آها حالا يادم اومد    تو دي بدنيا اومدي

قشنگ من             تو اول فصل زمستون اومدي

مثل گل لاله بودي      خوشحال و خندون اومدي

ابرا گل ستاره رو روي سرت ريخته بودن

ستاره هاي برفي رو دور و برت ريخته بودن

  ...براي رونما نه گل نه برگ آورده بود

يه چيز خيلي بهتري نقل تگرگ اورده بود

باد ميومد تو كوچه ها    درختارو تكون ميداد

دودكش خونه ها كمي دود سياه بيرون ميداد

بچه ها تو كوچه ها ژاكت به تن كرده بودن

باباها تو خونه ها اتيش روشن كرده بودن

جمع ميشدن روي زمين نقلاي ريز قل قلي

رو دوش هم سوار شدن   گفتن ني ني چه خوشگلي

 

 

ممكنه جابجا خاطرم مونده باشه بيتاش . چون سروشا خودش صفحات رو ورق ميزنه و من بايد همون صفحه اي كه اورده رو بخونم تازه اگه امون بده يه صفحه رو كامل بخونم ماچ

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)