سروشاسروشا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 14 روز سن داره

براي فرزند دلبندم

شيرين زبوني

1392/2/29 10:09
نویسنده : ليلا
224 بازدید
اشتراک گذاری

دخترم موفق شد هفته پيش تو 16.5 ماهگي جمله بگه . دو كلمه رو به زبون آورد .

دو بار اين قضيه تكرار شد :

1. برده بودمش دد . تو يه كوچه خلوت بردمش تا تردد ماشين خيلي كم باشه آخه خانوم خانوما تا دستشو ميگيرم ميگه " دست دست " يعني دست نزن . تازه فقط اين نيست كه خانوم راه خودشو ميره و اگه من بخوام امتحانش كنم و ازش فاصله بگيرم ، بگم باي سروشا من رفتم و واقعا برم يكم دنبالم مياد يا سرجاش ميايسته و منو نگاه ميكنه و يه مامان ميگه و بعد وقتي پشت سرمو نگاه ميكنم ميبينم داره خلاف جهت من ميره واسه خودش !!خنده . خلاصه ميگفتم بردمش تو كوچه كه يه سگ ديديم اندازه نصف فيل . حالا ذوقي ميكنه .سروشا هم د بدو دنبال سگ . سگه هم تا سروشا رو ديد سر جاش نشست . ترسيده بودم از طرفي هم بخاطر سروشا ميخواستم نترسم كه سگه حس نكنه خيالاتي به سرش بزنه . خلاصه اين دختر ما با ذوق تمام طرف سگه ميرفت و داد ميزد " هاپو برو "   . " هاپو برو " . فدات بشم عسلم .

حالا اين برو گفتن جريان داره . " برو " رو سروشا دو ساعت قبلش ياد گرفته بود . چه جوري ؟

دايي محمد امتحان داشت و داشت تو هال درس ميخوند . براي اينكه سروشا شيطنت نكنه بردمش پشت پنجره " درخ " ببينه . پشت شيشه "مس" يعني مگس بود كه من با حركت دست پرش ميدادم ميگفتم برو . ازاين حركت عسلم چه قهقهه ها كه نميزد . ديدم اينقدر خوشش اومد بي خيال محمد شدم و هي تكرار كردم . بعدش كه ياد گرفته بود خودش ميگفت " بورو " .

2.  دوميش موقعي اتفاق افتاد كه پيش مامانم بود. قبل ظهر بود كه عزيزمون رفت پيش مامانم و گفت " سوپ بده " . اين دومين باري بود كه دو كلمه اي ميگفت .   تو اين چند روز ديگه اتفاق نيفتاد

ميخوام بشمارم و تاجايي كه ميتونم كلماتي كه سروشا ادا ميكنه رو بنويسم

  • اشخاص : مامان - ماماني- بابا - دايي - خائه(خاله) - آخا(آقا)- خانو- عمه ( عمو چون عمه نداره)- ني ني- مم (محمد) - ددا (ندا) - اميم (ديروز چند بار ابراهيم رو صدا كردم بعدش خانوم هربار باباشو نشون ميدا ميگفت اميم )-
  • خوراكي ها : به به- آبو ( آلبالو )- موز- نون- آب- سوپ- موز- سيب- پخا(پرتغال)- انگ (انگور)- خيا (خيار)- خبو (خربوزه .همين ديشب ياد گرفت )- شير- م’مخ (تخم مرغ)- ممك(نمك)- سي من (سيب زميني)- ماس (ماست)
  • اندام : گيش (گوش)- چش- مماخ /بيني- ابو (ابرو)- مو- دست - پا -مي مي-
  • حس ها : آخيش ( يه جا راحت ميشينه )نیشخند- آخ آخ ( چيزي رو ميريزه )- داغ(گاهي خ ميگه گاهي غ) - سده ( سرده .ديشب ياد گرفت با بستني خوردن )- آي( اوايل تا يه جاييش درد ميگرفت  حالا هرجاش باشه ،دستش رو ميگرفت روي سرش تقريبا رو پيشوني ميومد به ما نشون ميداد ميگفت آي ي يبغلخوشمزه) - جيز- بسه (كافيه)- ميسي (مرسي)
  • ابراز نظر : نه - نه نه- باشه( سرش رو هم تكون ميده ) - خو (خوب)
  • اشيا : اونا/ اينا ( كليه اشيا رو شامل ميشه . همون اون)- عروس(عروسك)- خيسي (خرسي)- ش’وا (شلوار)- عكس- ناي ناي (تلويزيون)- ني ني (عروسك)- شونه - كش (كفش)-بق (برق )- لام (لامپ)- الو (تلفن يا گوشي) - جيش ( منظورش فقط پي پي هست )- خودكار ( فداي كامل ادا كردن كلماتت)- كلا(كلاه)- آينه- عين′(عينك)- ماشين- درخ (درخت)- دل (گل)- بيز (زنبور)- خونه (عكس خونه توي كتاب) - بوخ (بوق ماشين)
  • حيوانات :  جوجو- هاپو- خيسي- ما (گاو) - پيشي- ببعي- ابس (اسب)- موچه(مورچه)-
  • كارها :  حما (حمام كردن يا رفتن)- باي /خداس(خداحافظ) - بريز - بخو (بخور ) -بخوا(بخواب)- بده (وقتي عجله داره با حركت دست همراهه. دستتش رو دراز ميكنه وانگشتاشو باز وبسته ميكنه)  - برو- بشين- عبض (عوض كردن پوشك)- آب بازي- نيس- هس (هست) - باخالا/بخل (بغلم كن) ! - بالا (بلندم كن/بالا)- هوا ( بازي كه ميكنه و با پا بلندش ميكنيم )- پا (پاكن) - خرا ( يه چيز محوي ميگه .يعني خراب شد . بخصوص راجع به تلويزيون به كار ميبره )- خيس- ناز- دالي- دد - لالا - با/باز - بست(محو ميگه .بسته)- پاي (پايين بزارم)- درا (دربيار)- الا.. (محو ميگه.نماز ميخونه بچم)- شدس(شكست)- هو هو چي چي -

 

شد 109 تا . براي دختر 16 ماه و 22 روزه

 

 

از نقاشي دخترم بگم كه واقعا منو شوكه كرد . كاملا با تسلط يه جاهايي نقطه ميزاره يه جاهايي نيم دايره يا كمونهاي كوچيك و ...  . عاااالي . بوس

 

غذا خوردنش هم خيلي بهتر شده و قاشق رو تميز تو دهنش ميزاره . ديشب بستني ميخورد تا ليوانش رو ميخواستم بگيرم ميگفت "دست " يعني تو دست نزن . بعد قاشقش رو ميزد تو بستني چند بار ميزد تا اندازه مناسبي از بستني تو قاشقش بياد اگه زياد تو قاشقش بستني ميومد منداخت تو ظرف و با قاشقش نصفش ميكرد !تعجب . فداي ديسيپلين خوردنت بشم . كه از اول با دهن بسته ميخوردي و حالا هم با اين كارات خوشملم .

 

همچنان عاشق آب بازيييي .

چه بلبل زبوني ميكنه وقتي : 

  • الو ميكنه
  • كتاب ميخونه

 

عروسك بازي عزيزم ترقي كرده . ميخوابونه ، غذا ميده ، ناناي ميكنه . اندامشون رو يكي يكي اسم ميبره . بغل ميكنه بوس ميكنه . يه روز هم يكيشون رو با ماست حمام كرد! . راه ميبره . ماچ

 

 

چند وقته وقتي ميرقصه به بابا و بابايي تذكر ميده كه نگاش كنن .  وقتي ميبينه بابا داره ترجمه ميكنه و بابايي كتاب ميخونه ف يه بابا ميگه تا نگاش كنن و بعد با ذوق بيشتر مشغول ناناي ميشه . اين كار چندين و چند بار تكرار ميشه بغل.

ابراز عشق : عزيزمون با دست برامون بوس ميفرسته . بوس ميكنه . ميدوه مياد بغلمون ميكنه . صورتمون رو تو دستاش ميگيره و با عشق نگاه ميكنه . ناز ميكنه . قلب

 

سروشا تو مرحلهايه كه كلمات و كارهاي ديگران رو به شدت تكرار ميكنه

 

دخترم همممميشه شاد ، باانگيزه و موفق و خوش بخت باشي لبخند.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)