بدون عنوان
مامانم تلفني با سروشا داره صحبت ميكنه . به سروشا ميگه بزرگ شدي .
سروشا هم جواب ميده : نه من كوچيكم .
داريم با دخترم دو تايي بازي ميكنيم . ميگه با خواخر تو بازي كن ( با خواهرت بازي كن) . خواخرت دم دره .
مينشونمش رو پام تا باهاش جدي و برگونه صحبت كنم . ميگم دوست داري تو خونمون ني ني داشته باشيم ؟ ميگه آره . ميگم دختر دوست داري يا پسر ميگه پسر . اجازه ميدي اسباب بازياتو برداره ؟ - نه . مطمئن شدم همينجوري جواب نميده . همين جوري ادامه ميدم . بعد حرفام كه تموم ميشه . ميگه : مامان صحبت كن .
ديشب داشت فيلماش رو ميديد هوس پلو و ماست كرد براش گرم كردم گذاشتم بخوره يه كم كه خورد ديگه ادامه نداد منم يه قاشق از ظرفش با ولع خوردم . منو نگاه كرد بعد كمي مكث دستشو اورد جلو گفت : تف كن تو دستم . مال منه .
آخر شب هم پشت كامپيوتر كارتون frozen نگاه ميكرد نه نگاه ميكرديم مامانش هم بيشتر مشتاق بود . اصلا بذار بشتر تشريح كنم . بابا اميم پشت كامپيوتر كار ميكرد كه سروشا فروزن خواست . با با هم نصف صفحه مونيتور كار خودش رو ادامه داد و من و سروشا هم نصف صفحه كارتون نگاه ميكرديم .
دخملي گفت كمرم درد گرفته . بعد وقتي داشت به صندلي تكيه ميداد گفت : تتيه (تكيه) بدم كمرم خوب شه .
93/03/13