سروشاسروشا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره

براي فرزند دلبندم

بدون عنوان

1393/11/11 9:32
نویسنده : ليلا
104 بازدید
اشتراک گذاری

چهارشنبه سروشا اومد شركت و يه دو ساعتي پيشم بود . خيلي لذت و هيجان داشت .

اميم جايي كار داشت و قرار شد سر راهش بياد و شلوار به من بده ولي يه جوري به دستم برسونه كه سروشا منو نبينه . كه نشد و قاطي اون همه جمعيت تو پياده رو نميدونم چجوري منو ديد . براي همين وقتي شور و ذوق بچمو ديدم نتونستم كه نيارمش . با خودم آوردمش داخل . فداش بشم اونم خيلي خوشحال بود . محيط جديد رو خيلي راحت پذيرفت . ادماي جديد يكم خجالت ميكشيد و باهاشون زياد صحبت نميكرد ولي خوب باهاشون بينشون راحت بود . هر كي بود از اون همه ادم خسته ميشد.

آسانسور رو هم خيلي دوست داشت . جلوش منتظر ميايستاد تا درو باز ميكردم ميدويد توش .

دور از من هم نگراني نداشت طوريكه تنهاش ميذاشتم آب بيارم ( همون او.ل بسم ا...) يا رو صندلي پشت ميز كنار دوستام گذاشتمش رفتم نهار بگيرم حتي با نگاهش هم دنبال من نبود .

 

ديگه . ديگه همين . براش يه لگ سورمه اي خريدم و يه ست تاپ و شورت كه خيلي مامانن .

 

جمعه خونه مامان اينا بوديم بعد نهار ندارو صدا ميزنه ميگه "بيا اينجا بشين . بيا اينجا بشين بيا برام صحبت كن "

93/03/10

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)