سروشاسروشا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 11 روز سن داره

براي فرزند دلبندم

بدون عنوان

1393/11/11 9:33
نویسنده : ليلا
104 بازدید
اشتراک گذاری

من و سروشا يكشنبه طي يك عمليات يك ساعته براي بابا اميم جشن تولد گرفتيم .

شام داشتيم گفتم شام خاص كه درست نكردم پس كيك درست كنم و تو اون 45 دقيقه كه كيك تو فر بود سروشا رو به كمك گرفتم  . خونه كه مرتب بود مرتب ترش كرديم . يه سري ازتزئينات تولد سروشا رو  اورديم . دو تا بادكنكاش رو كه جايزه جيش تو لگن بود ! ( همون شكست كذايي تو از پوشك گرفتن ) رو به لوستر بالاسر ميز آويزون كرديم . ريسه ها رو هم  رو ميز و تو ميز و پشت  مبل گذاشتيم . كادوي اميم هم اماده كردم . از طرف خودم سكه  و از طرف سروشا يه كارت تبريك فوق العاده خوشگل . بعد پيراهن صورتي سروشا رو تنش كردم با تاج صورتيش . من هم داشتم آماده ميشدم كه اميم از فيزيوتراپي برگشت . تا وضعيت رو ديد بعد غافلگير شدنش رفت بيرون بستني بخره . سروشا كه تحت هيچ شرايطي لباس عروسش ! رو درنمياورد براي اينكه با اميم بره بيرون سريع دستاشو برد بالا تا لباسشو عوض كنم .

تا برگردن منم كيك رو بريدم و تزئين اورژانسي كردم .  در نهايت جشن تولد خوبي بود و خوش گذشت بخصوص به كوچولوي خونه شايد باباي خونه .

 

سروشا عاشق لباس پرنسسي شده .

و عاشق نمايش پرنسس . نقش سفيد برفي و يا سوفيا رو بازي ميكنه بنده هم يا جالي ! ميشم يا آمبر ولي خوش ميگذره  . سختيش اونجاست كه ايشون وقتي ديالوگاي  سي دياشو عينا ميگه من ميمونم بداهه بگم يا ديالوگاي حفظ نشده رو !

 

قربون اون فيگور گرفتن و حس پرنسسيت برم .

پرنسس سروشاي من

21/03/93

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)