جشن تولد يك سالگي
دختر ناز تولدت مبارك
جمعه جشن تولدت بود . يه جشن تولد خوشرنگ با تم تولد فرشته . با رنگ قالب سفيد و صورتي ملايم .
مهمونات هم فاميل و چند تا از دوستاي مامان بودن . يه ني ني هم تو تولدت بود كه 5 ماه ازت بزرگتر بود . خوب همديگرو با دقت نگاه ميكردين و آروم به لباس يا دست همديگه دست ميزدين . شما هم گاهي پستونك ني ني رو درمياوردي دستمالي ميكردي دوباره ميذاشتي دهنش .
حتما عكساتو ميزارم گرچه متاسفانه عكس زيادي نداريم ( كاريكه با مامانت نبود) ولي از تزئينات و ميز ،خودم چند تا عكس انداختم .
شروع ماجراي تولد دو ماه پيش بود كه دنبال ايده بودم . بعد بدليل وقت كمي كه داشتم و رو بابا نميتونستم زياد حساب باز كنم (چون از من بخاطر ترجمه پر مشغله تره ) آروم آروم و خرد خرد تزئينات تولد رو آماده كردم . خيلي دوست داشتم تولدت تك و زيبا باشه براي همين زود شروع كردم .
تزئينات و منو غذا و پيش غذا و ... رو خودم تماما با لذت درست كردم . خوشبختانه نتيجه خوب بود چون خودت كلي خوشت اومد ؛هي تزئينات رو با انگشت نشون ميدادي و براي مامان زبون ميريختي . مهمونا هم كلي از سليقه مامان تعريف كردن و كلي سوال پرسيدن . خستگي از تنم در رفت . جشن تولدت خيلي خوش گذشت . خودت هم كلي راه رفتي ، كلي ناناي كردي . توي سالن بين مهمونا راه ميرفتي . تنهايي تو اتاقا ميرفتي . فدات بشم . قربون قدمهات بشم
دختر خوشگلم خيلي وقته تاتي تاتي ميكنه ولي از سه روز قبل كلي وقت و انرژي گذاشت و راه رفتن رو ياد گرفت . اين كار رو با چنان تمركز و پشتكاري انجام ميداد كه دلم غنج ميرفت و كلي بهش افتخار ميكردم و ميكنم . عزيز دلم دو قدم مستقيم ميرفت و ميخواست سريع دور بزنه ، اونم يه دور تيز . وقتي تند تند زمين ميخوردي قلبم به درد ميومد ولي دوباره با بلند شدن و با قيافه مصممت، تموم خوشي و امنيت دنيا تو قلبم خونه ميكرد .
اينجوري شد كه براي جشن تولدت كامل راه ميرفتي مامان هم برات دو بار اسپند دود كرد .
كادوهات رو دوست داشتي با لگوي ياسمين با ني ني كلي مشغول شدي . بعد تولد هم با عروسك خرسي كلي حرف زدي . لباس دايي رو هم خيلي تلاش كردي تا بپوشي الهي قربونت بشم . كادوي ماماني و خاله هم خيلي خوشمله . راكرت رو خيلي دوست داري . كلا هر چي موزيك داشته باشه مورد علاقه سروشاست .
آخر شب خيلي دوست داشتم سروشا بخوابه تا استراحت كنم ولي عليرغم استراحت كم خودش اصلا قصد خوابيدن نداشت . دير وقت وقتي بغلش كرده بودم و راه ميرفتم و زير گوشش لالايي ميخوندم اروم اروم خوابيد . واي كه تو خواب چقدر خوردني شده بودي حيف كه نميشه اينجور وقتا بخورمت و بچلونمت .
دختر مامان سه روزه ديگه يك ساله ميشي . اين يك سال براي من زود گذشت چون اذيت نشدم و عشقت همه چيو برام اسون كرد ، هم دير گذشت چون تمام روزا و لحظاتش از بزرگ شدن و رشدت از با هم بودنمون و داشتنت سر مست بودم .
خدارو بخاطر هر انچه كه دادي شكر شكر شكر
دخترم رو سلامت نگه دار . زندگيش پر باشه از شادي ، رضايت و موفقيت و اتفاقات خوش .