بدون عنوان
هر چي بيشتر ميگذره تو دل برو تر ميشه
پنج شنبه كه بابا عكساي اتليه و شاسي هارو اورده بود خييلي ذوق كرد هي را ه ميرفت مي گفت ني ني
نميدونم مي فهمه خودشه يا نه ولي اونروز خيلي خوشحال بود . فرداش كه بردمش خونه مامان اينا خاله گفت ني ني رو بوس كن عكسش رو نزديك لبش اورد و بوسش كرد .
اين چند روز تعطيلي وقتايي كه خيلي شارژ بودم و با نهايت عشق و انرژي نگاش ميكرد سريع ميومد منو ميبوسيد و ميچلوند . فدات بشم
در راستاي تلاش بي امان سروشا براي لباس پوشيدن مدتيه يك پاچه ! شلوارش رو ميتونه پاش كنه كه سريع هم درش مياره .
اين دختركم چنان تند راه ميره قربونش برم ميدوه و مياد سمتم و دستاشو باز ميكنه . ميخوام براش بميرم اين موقع . قربون خنده هاي خوشگلت بشم
ديروز كلي با بابا حركات اكروباتيك زدي . تا بابا ازت غافل ميشد ميرفتي كنارش سر و كمرت رو به عقب خم ميكردي . كمرت درد نگيره مامان .
حرف زدنت : دد - مامان ( چه مامان رسايي هم ميگي ) - ني ني- نه ( محكم و قاطع ) - د ( دست ) - بابا ( خيلي كم ميگي ) -
در خصوص مامان گفتن سروشا : بچم هر كسي رو ميخواد صدا كنه بلند ميگه مامان . مثلا ميره پشت در اتاق محمد ميگه مامان، مامان .
سوار چرخش ميشه و عقب عقب ميره . جالبه كه وقتي هلش ميدم و با چرخش راهش ميبرم وقتي هيجاني ميشه يه صدايي از خودش در مياره حالا اين صداي قان قان ماشينه يا چيز ديگه نميدونم .
بچم يك نون بربري ميخوره بيااااا و ببين . ديشب ديدم اينقدر مشتاقه براش ساندويچ ! املت با نون بربري درست كردم . ( كناره ي نون بربري رو كندم و باز كردم لاش املت گذاشتم )
واااي ميز توالت من از دست سروشا روزگار نداره . مثل زلزله زده ها ميشه بدبخت .
سروشا خانوم هر وقت ميره تو راهرو در توالت رو چك ميكنه تا ببينه يه وقت باز هست يا نه ؟ . اگه باز باشه پشت سرش رو نگاه ميكنه و چنان خنده شيطونكي ميكنه كه نگو تا مياد سرعت بگيره و بره تو طفلكي رو ميقاپيم .
بسيار علاقه منده بدوه ! و ما دنبالش كنيم . منم با دل هراسون كه نكنه بخوره زمين يه ذره دنبالش ميكنم .
اون صداي خنده هات و جيغ هات روحم رو به پرواز درمياره . زندگي زندگي ميشه .