سفر شمال - توسكا
پنج شنبه 17 ساعت 6:30 صبح از جلوی خونه دایی اینا با یه ون سفید راه افتادیم شمال . من و سروشا ، ندا ، عاطفه ، مریم و نی نی ، سمیرا و حسنا و مریم ، مهرنوش و دخملش . از ج فشم رفتیم و با وجود رانندگی بسیار اروم راننده ، خوب رسیدیم .
ویلامون دو خوابه و دنج بود و بسیار تمیز . وسایل رو پهن کردیم و بعد کمی استراحت رفتیم دریا . تا محوطه بانوان رفتیم کیف رو که زمین گذاشتم سروشا دوید طرف دریا ، مونده بودم سروشا رو مراقبت کنم یا مانتومو درارم . خوشبختانه مانتو عبایی داشتم سریع دراوردم و دویدم طرف سروشا دیگه وارد اب شده بود منم دامنمو با یه دست جمع کرده بودم تو دستم و با یه دستم دست سروشا رو که با ذوق تو اب راه میرفت رو گرفته بودم . اب هم یه کم براش سرد بود آب بازی میکرد و هر ازگاهی میگفت سرده . جوجه ی من .
مایو قرمزشو تنش کردم مااااه شده بود . دریا رفتن با دخترم خیییلی لذت داشت با اینکه نتونستم شنا کنم یا جای عمیق برم . کللی با هم لب ساحل قدم زدیم که واقعا ریلکسیشن عااالیی بود . گوگولی دستش که ماسه ای میشد چندشش میشد میگفت کثیف بعد میدوید طرف دریا دستش رو میشست و دوباره میومد با چنگک یه نی نی دیگه ماسه بازی میکرد و دوباره روز از نو روزی از نو . مجتمعی که بودیم عالی بود از نظر فضای زیباش و امکاناتش و بخصوص برخورد پرسنلش . سروشا اونجا پدر منو دراورد اینقدر اذیت کرد . نق زد . گریه کرد یه قدم راه نرفت هممممش بغل . وااای . خیلی خستم کرد . همه میگفتن خیییلی با حوصله ای . من نمیدونم دخترک چرا تو سفر اینجوری کرد . احتمالا دورش شلوغ بود بهم ریخته بود . روز اول فاجعه بود ،روز دوم بد ،روز سوم قابل تحمل و روز آخر خندون ولی اذیت داشت هنوز .
نزديك ويلا زمين بازي بچه بود كه شبها ميبرديم بچه هارو پارك . سروشا سر سره و تاپ رو دوست داشت ولي بايد اروم تاپ ميخورد تا نترسه ( مثل خودمه ) . استخر خيلي تميزي هم داشت كه حيف ني ني راه نميدادن خيلي دوست داشتم ببرمش . تو محوطه هم از فواره ها و حوض ها هم خيلي استقبال ميكرد و بخاطر اب بازياش هميشه لباس اضافه براش ميبردم .
. خوش گذشت .هوا عاااالي بود . ابري و نسبتا خنك . بهشت بود . این اولین سفر زنونه ی من بود . پنج شنبه رفتیم یکشنبه شب رسیدیم خونه .