بدون عنوان
يه چند باريه كه سروشا وسايل رو كنسول اتاق خواب رو مياره تو هال رو زمين ميچينه در واقع چيدمان ميكنه بعد از دور با يه لذتي و با يه لبخندي نگاه ميكنه . معلومه از هنر ديزاين ش راضيه
ديشب سروشا خواب بد ديده بود بيدار شده بود هي گريه ميكرد اميم ميخواست بغلش كنه ارومش كنه اجازه نميداد اصلا نميزاشت بهش دست بزنيم . يه كم بعد چند بار گفت كاميون . عزيزم خواب كاميون ديده بود شايد مثل من از ماشيناي بزرگ ميترسه . نزديك من خوابيد ميگفت دستتو بزار پشت . عزيزم منم دستمو گذاشتم پشتش حالا سر جايي كه بايد دستمو بزارم كلي با من چونه ميزد بالاخره بعد كلي جابجا كردن دستم رو پشتش راضي شد و تونستم بهس حس ارامش بدم تا بخوابه .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی