بدون عنوان
دخملي من عسلم دلبرم نازدار دخترم مامانكم
ياد نازدادن سروشا افتادم كه ميگه : مااادرم پدر
دخترك دو ساله من از همه چي ( خوراكي) دوتا ميخواد . يه چيزي كه بهش ميديم حتي نون ميگه : يكي ديده (يكي ديگه) . من و باباش متولد خرداديم ايشون دوتا دوتا ميخواد !
تازگي غير از چند تا كتاب مي مي ني كه براش خريديم به هيچ كتاب ديگه اي نگاه نميندازه . دائم هم آمارشونو ميگيره . كتاب كبريت كجاس ؟ كتاب شيريني ؟ گاهي فقط ميگه شيريني ؟ با خودم ميگم ما كه شيريني خورش نكرديم چي ميخواد اين بچه ؟! بعد ميفهمم كتاب شيريني مي مي ني رو ميخواد .
از كاراي روتين روزانش :
خوندن كتاب
ديدن دوربين براي فيلم و عكساش
ديدن سي دي
خاله بازي
عروسك بازي ( اسباب بازياي مزرعه)
نقاشي با پاستل يا رنگ انگشتي
بازي با ظروف
و ....
جمله هاي طولاني تري رو بيان ميكنه . دلش ميخواد يه ماجرايي رو تعريف كنه . مثلا ميگه :
" ديدي ديروز پيشي نگاه كردي ؟ پيشي قهوه اي بود ."
رقص سروشا خداروشك به راهه . هنوز هم مياد دو تا دستمونو ميگيره بلندمون ميكنه كه باهاش برقصيم . دخترخالم اين منظره رو ديده بود گفت چقدر باهاش رقص كار ميكنين؟ گفتم برعكسه سروشا با ما كار ميكنه .
پنج شنبه رفتيم مهدهاي لواس-ون رو ببينيم . موفق شديم فقط دنياي فرش-تگان رو ببينيم . بد نبود دلچسب هم نبود . بعدش رفتيم پارك كلي كيف كرد دخترم .
دو روزه هوا كمي گرم شده و من كاپشن تنش نكردم .
قربونت برم مامان جون