روز دوم مهد
صبح ساعت 10 با بابا اميم رفتن مهد . نزديك ظهر اميم بخاطر وقت دكترش رفت خونه و بعدش بيمارستان چمران . الان ساعت 1:15 و سروشا مهد تنهاست . هر چي مهد زنگ زدم كسي گوشي رو برنميداره . دلواپسم .
اميم نفر سومه گفت سريع برميگرده لواسون . 4 تا شماره داده مهد گوشي من ، خودش ، شركت و خونه مامان اينا .
عزيزم چي كار داري ميكني ؟ براي تعويض پوشك راحتي ؟ غذا خوب خوردي ؟
تو بازي با بچه ها بهت خوش گذشته ؟
اميم ميگفت ديروز بين بچه ها بچه ي بد و اذيت كن نديده . خدارو شكر .
دوشنبه 18 فروردين 93
سروشا تا 2:30 مهد بود
اميم 5 ارديبهشت عمل داره و بعدش 1 تا دو ماه مرخصي داره كه پيشنهاد داده سروشا رو خونه نگه داره .
مهد گفتن تا يه هفته سروشا تا 2 بيشتر مهد نمونه
خييييلي خوشحالم با سروشا تلفني حرف زدم بچم خوشحال بود .
سه شنبه
فردا ش نوشت :
امروز صبح سروشا رو پيش مامان گذاشتم تا بيدار شد زحمت مهد بردنش رو بكشه ( ممنون مامان جوون) . عصر هم خودم مرخصي ميگيرم ساعت 2 ميرم دنبال دخترم . جووونم سروشا جونم . امروز بهت خوش بگذره .