سروشاسروشا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 5 روز سن داره

براي فرزند دلبندم

من

سلاااام عزییییزم الهی قربونت برم خوشگل من صدات صدای زندگیه دیروز هیکل ماهت رو دیدم که مثل هلال مااااهه صدای قلبت رو که شنیدم دلللللللم رفففت چقدر محکم و قوی میزد خییییلی تحت تاثیر قرار گرفتم وااااای دیروز رو ابرا بودم چقدر با صدای قلبت جون گرفتم هر وقت یادت میافتم زندگی برا راحت و زیباست و چیزی جز این نیست با صدای قلبت این همه انرژی میدی و همه چیز رو زیبا میکنی ، وقتی بیای چی کار میکنی از دیروز فهمیدم که بهترین فرزندی   سه شنبه ٢٧ اردیبهشت ٩٠ ****** اولین سونو و اولین عکس فرزندم در هشتمین هفته ...
12 مرداد 1390

عكس ني ني خوشگل من

 عكس لپ گلي ما                                       چهارشنبه ٢٢ تیر ٩٠*** سومین سونو و عکس نی نی (پرنسس)/ قطعی شدن جنسیت در هفته ١٦       ...
12 مرداد 1390

دختر مامان و بابا

سلام دخترم چطوری مامان ؟ مامانی سرش شلوغه اگرنه خیلی دوست داره زود به زود بیاد اینجا برات بنویسه . چهارشنبه ٢٢ تير رفتم پیش دکترمون تا ویزیت بشم . خانوم دكتر از رو شکم مامان سونو کرد تا با همدیگه روی ماهتو ببینیم  . همون اول معلوم شد دختری عزیییزم ، پرنسس من و بابا . بعدش نیمرخت به ما بود و اون لپای تپل و گلیت رو دیدم و بدن تپلو و نازتو . دوستت دارم اندازه ...    اندازه نداره   پنج شنبه بابايي و من و دايي جون رفتيم شمال . يه سفر يه روزه . ماماني خوش گذشت ؟ صداي دريا رو شنيدي ؟  حسش كردي ؟  با همديگه يه كم آفتاب گرفتيم . شنا هم كرديم . عصر هم با بابا جون و دايي جون رفتيم يه جا كه خ...
2 مرداد 1390

عزيزم

سلام نی نی من  مامانی چطوری ؟ چی کار میکنی عزیزم ؟ صدای بابا رو که باهات حرف میزنه میشنوی ؟ ناز کردنشو حس میکنی   ؟ صدای بابا بزگ (پدر ) رو وقتی آواز میخونه میشنوی   ؟ دایی جون خیلی دوست داره . فکر کنم وقتی بیای کلی سر به سرت بزاره . بابابزرگ هم خیلی دوست داره از همه عجله ش بیشتره تا تو بیای . فامیل بابا هم تشنه تو  ان    الهی من قربون فرزندم برم   شبا گاهی خوابم سبک میشه میبینم سرشار از یه حس خوبم یه حس بهشتی   بعد دستم رو میزارم رو شکمم    همه چی عالیه    من و تو و بابا     سلامتی  خونه سرشار از عشقمون   خد...
18 تير 1390

انتخاب دكتر و ...

هفته پيش سرماخوردگي اذيتم كرد     ني ني جون خوشحالم مريضي تورو اذيت نكرده معمولا سرماخوردگيم يكي دو روزه سر و تهش هم مياد ولي اين دفعه 5 روز طول كشيد . سرماخوردگي رو هم از همسري گرفتم . ديگه اينكه هفته پيش تو شركت سرم خيييييلي شلوغ بود . اين هفته هم همينه ؛ ولي ميدونم كه هيچ كاري نبايد باعث بشه مامان خوبي برات نباشم . مراقبت بودم و هستم عزيزم   .      بعد كلي تحقيق و سبك سنگين كردن نهايتا خانوم دكتر لاله اميني و بيمارستان جم رو انتخاب كردم . سه شنبه وقت  داده براي ويزيت شدنمون      دلم روشنه همه چي به خوبي ميگذره     خدا باهامونه    ...
25 ارديبهشت 1390

ويارونه

مامانی حالت چطوره ؟ تو شیکم مامان چی کارا میکنی ؟ نزدیک یک هفته است هر شب حالت تهوع دارم . ملاحظه میکنم و آروم آروم غذامو میخورم . در هر صورت ریتمش دستم اومده و زیاد بهم سخت نمیگذره . غیر از شب تو طول روز هم مشکل خاصی ندارم. خیلی کم پیش میاد که یه کوچولو حال بدی داشته باشم . کوچولوی من، اشتهای مامانو زیاد  کردی عزیزم .  گاهی هم هوس ترشی میکنی شیطونم . آخر هفته ای یه اختلاف کوچولو با بابایی پیش اومد که مامانی یه خرده ناراحتی کرد ؛ امیدوارم اذیت نشده باشی یا اصلا متوجه نشده باشی . من و بابا با هم حرف زدیم و یه کم بعد همه چی مثل همیشه شد  ( یه جاهایی برای یه آدمایی باید گذشت کرد ).   يه چيز ديگه رقصيدنو دوس...
18 ارديبهشت 1390

برنامه غذايي مامان

مامانی سلام چطوری عزیزم ؟ اینقده منو خوش خوراک کردی تو !    . اکثرا در حال خوردنم بخصوص وقتی خونه هستم گاهی از آلوهایی که بابایی خریده برام میخورم . گاهی گز و کلی میوه ، ماست وشیر . دیشب موقه شام با اینکه غذای مورد علاقم رو داشتیم یه کوچولو حالت تهوع اومد سراغم . مجبور شدم آروم آروم بخورم . کلی همسری منو مورد لطف بیشتر قرار میده این روزا .      باید برنامه غذاییم رو همینطور کامل ادامه بدم منتها بیشترش رو اینجا ( محل کارم ) بیارم که فرصت بیشتری دارم . صبح صبحانه  . شیر  و میوه ساعت ١٠ . نهار بهمراه سالاد   ماست. عصر میوه و آجیل .  شب تو خونه شام مقوی  میوه  شیر یه ...
13 ارديبهشت 1390

خداجون بهترين و عجيبترين هديه رو بهم دادي

سلام عزییییییزم خوش اومدی دقیقا یه هفته ای میشه که من وبابایی  به حضورت پی بردیم . خوشحالم که خیلی زود فهمیدیم . الان ٢٤ یا ٢٥ روزه که تو دل مامانی هستی . دلم میخواد صاحب خیلی چیزا باشی و صاحب خیلی چیزا بشی . اولیش سلامتی دومیش خرد  و آخریش یه وبلاگ برای خودت .  برای همین اینجارو برات درست کردم و گاهی میام برات مینویسم . دوستت دارم کوچولوی من میدونی یه بابای صبور و آروم و قوی داری؟ میدونی یه مامان مهربون و شیطون داری ؟ وقتی بیای خونه گرمی رو میبینی که با اومدن تو گرمتر و زیباتر هم میشه . خیلی دوست دارم ببینم چه جوری و چه شکلی هستی ؟ چه رفتارایی و چه اخلاقایی داری؟ ...
12 ارديبهشت 1390