سروشاسروشا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره

براي فرزند دلبندم

غربالگري

ديروز 16 فروردين رفتم براي غربالگري سه ماهه اول.     از ساعت يك ربع به 5 تا 10 شب اونجا بودم . در واقع بوديم چون بعدش هم اميم و سروشا هم اومدن . ميخواستم برم نسل اميد كه ازش راضي بودم ولي هفته بعد ،بعد وقتم با دكتر اميني بهم نوبت داد مه ترجيحا اينجا پيش دكتر پيري رفتم . چون سروشا هم پيشم بود زياد سخت نگذشت با اينكه طولاني مدت اونجا بوديم و دخملي هم صبوري كرد كه هيچ همش هم به خوش اخلاقي و شيرين زبونيش گذشت . سر همه رو تو مطب گرم كرده بود . اين رو هم اضافه كنم كه با لباس خونه و بدون پاپوش اومده بود . ازم نمونه خون گرفتن و سونو هم تو دو مرحله انجام شد چون پشت گردن ني ني خوب ديده نميشد و اين باعث برم بيرون راه ب...
17 فروردين 1394

قلب ني ني

دختري من چهارشنبه كه رفتم پيش دكتر صداي قلب ني ني رو شنيدم خيلي خوشحال كننده و شگفت انگيز بود عزيزم از خدا ميخوام مادر خوبي براي دو تاتون باشم
24 اسفند 1393

Frozen

اينكه سروشا علاقه داره نقش كاركتراي كارتونايي رو كه ميبينه بازي كنه مطلب جديدي نيست . اين روزا هم مشغول نقش السا ، ملكه برفيه . از اونجايي كه السا يه خواهر داره كه  همه جا حضور داره و نقشش پر رنگ هم هست لذا بنده مامان سروشا بايد هم بازي دخترك بشم و نقش آنا رو بازي كنم .                                       من سروشا يا همون السا رو بيدار ميكنم تا آدم برفي درست كنيم بعد هم بدوبدو ميريم برف بازي . سروشا با حركات دستش (فدات شم) ستاره هاي برفي درست ميكنه منم بايد بگم  واي چه ...
18 اسفند 1393

شيرين زبوني

سروشا داره با بابام تلفني صحبت ميكنه . بهش ميگه گوشي گوشي دخترت بعد گوشيو ميده دست من . يا به ندا ميگه گوشي گوشي خواخرت .   ديروز عصر از خواب بيدار شده بود و بغل بابااميم بود موهاش هم باز . بهش ميگم چشاي خوشگلت پشت موهات قايم شده  بعد هم موهاش رو از رو صورتش كنار ميزنم . با يه عشوه اي ميگه آخه از تو ترسيده !!! بعد هم ميخنده .   در مقوله ي توالت و ... سروشا خانوم خيلي اذيت كرد و اذيت شد . ديروز كلي از دستشويي رفتن امتناع كرد تا اينكه براي يه موضوع ديگه به خودش فشار آورد ! شورتش خيس شد . بابا اميم هم عصباني شد و دعواش كرد دخملي هم گريه كرد . يه چند ساعت گذشت اميم براي بار چندم بهش ياداوري كرد كه ديگه تكرار نشه اگ...
9 اسفند 1393

باله

امروز جلسه دوم كلاس اسپين سروشاست . جلسه قبل فقط سروشا بود متاسفانه . دوست داشتم بيشتر جنبه ارتباطي و بودن با بچه ها رو داشته باشه اين كلاس . البته جلسه ي قبل كه رفتيم ، ارتباط خوبي كه بين سروشا و مربي شكل گرفت برام جالب بود و دوست داشتني گرچه زود خسته شد و كلاس نيمه موند ولي با اينحال جنبه آموزش كلاس برام برجسته تر شد و از تصميمم كاملا راضيم . لازم به ذكر سروشا رقصيدن و بخصوص رقص ارام  رو دوست داره .   ...
4 اسفند 1393

baby

baby   به احتمال خيلي زياد  باردارم .   روز ولنتاين شك م تقريبا تبديل به يقين شد كه باردارم . آخي   . بهرحال اينو به فال نيك ميگيرم . قطعيت موضوع هم ميمونه بعد بيبي چك كه با همسري چونشو زدم قرار شد امشب بگيره . نظر اميم به ديرتر  تست كردن بود كه من طاقتشو ندارم 26/11/93   بعدا نوشت : وبلاگ جديدي  رو براي نيني آغاز خواهم نمود
4 اسفند 1393

كيش

از سفر كيش ننوشتم . از14 تا 17 بهمن حدود 3 شب كيش بوديم . هوا كه عااالي . سروشا بيش از حد تصور از اين سفر بهره برد . كلي كيف كرد  تو اين سفر بخصوص كه ميتونست لخ لخي باشه . دريا ، هواي خوب ، آرامش ، تفريحات و فروشگاهها و در صدر همه طبيعت عالي از ياد نميره . سروشا يا مشغول آواز و شعر خوندن بود ( سروده هاش بيشتر شده بود ) يا رقصيدن . شبي كه جنگ شبانه رفتيم قبل شروع برنامه موزيك پخش ميشد و ما هم رديف سوم بوديم كه سروشا گفت ميخوام برم پايين . تو تاريكي كمكش كردم از لاي صندليا رد شد. ديديم رفت طرف سن  ! ولي بالا نرفت همون جلو مشغول رقصيدن شد . تو حال خودش بود كاملا و مردم هم محو سروشا .  از پياده رويا هممون لذت ميبردي...
4 اسفند 1393

بدون عنوان

, وقتي كلاس ميده به حرف زدنش حرف د رو بين د و ت تلفظ ميكنه . بنزين ---   برزين   بر وزن برزيل باربي ---  آربي معمولا درست ميگه ولي همين چند كلمه كلي بهمون ميچسبه   ديشب بعد از اينكه اميم  سي ديشو خاموش كرد گريه كرد و گفت ببين ناراحت شدم  ناراحتم كردي .  يه كم كه گريه كرد ديد فايده نداره به باباش ميگه ديگه بهت نميگم دوست دارم . بعد هم اومد تو اتاق پيش من كه بيهوش رو تخت دراز كشيده بودم  و گوشيمو خواست منم گفتم كجاست اومد ميگه زنگ بزن ندا باهاش صحبت كنم . خلاصه تا گوشيو برداشتن تند و پشت سر هم گفت من دختر بدي هستم ،به حرف اميم نميخوام گوش بدم ، ناراحت شدم  ، شما دارين چي كا...
11 بهمن 1393